𝓘𝓬𝓮 𝓐𝓶𝓮𝓻𝓲𝓬𝓪𝓷𝓸

بگذار برایت آن کسی باشم، که فریاد میزند؛ "هیچکس نیست!"
۳۰ مطلب در خرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂 Tuesday, 31 Khordad 1401، 11:28 PM

𝓭𝓪𝔂𝓼 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓵 𝓭𝓮𝓪𝓽𝓱-𝓭16

امروز جوگیر شدم و اومدم به خواهرم نشون بدم که میتونم با کفش پاشنه 15سانتی هم برقصم، همه چیزم خوب پیش رفت تا اخرش که پام پیچ خورد و الان عملا دارم لنگ میزنم

دارم نسبت به همه چیز سرد میشم، دیگه نه آهنگام سر حالم میارن، نه فیلمام، نه حرف زدن با بقیه، نه خوابیدن، نه هیچی... این خیلی بده که نسبت به همه چیزایی که قبلا عاشقشون بودی هیچ حس خاصی نداشته باشی!

احساس میکنم روحم داره مثل کاغذ مچاله میشه. هر روز تهدید هر روز جنگ، کاش میشد بهش فهموند که روحم خالی کرده:) کاش میشد داد بزنم و بگم هرجایی که موفق شدم، رتبه اوردم و بهترین بودم گفتی خب که چی من خودم به هرچی میخواستم توی زندگیم رسیدم، ولی الان داری منو تهدید میکنی؟ کسی که تو هیچ کدوم از موفقیت هام تشویقم نکرده حق نداره بخاطر شکستم سرزنشم کنه!

دلم میخواد دستمو بزارم رو گوشم و انقد جیغ بزنم که هیچ صدایی بیرونی و درونی رو نشنوم دیگه و راحت بشم...دلم میخواد انقدر گریه کنم که هیچی نبینم دیگه....دلم میخواد همه چیز همینجا تو همین لحظه تموم بشه ولی خیلی ارزو ها دارم که باید بهشون برسم پس مجبورم بجنگم برای همه چیز

ادما خیلی جالبن، بهت یاد میدن ماسک درست کنی، بزاری روی صورتت، سیاست داشته باشی، احساسات واقعیت رو نشون ندی، بعد بهت میگن فیک... تو خودت باعث شدی من فیک بشم! تو به من یاد دادی که من فیک بشم

𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 yora ... nooshi ‌ ‌
Last Comments :
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂 Sunday, 29 Khordad 1401، 10:43 PM

𝓭𝓪𝔂𝓼 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓵 𝓭𝓮𝓪𝓽𝓱-𝓭18

امروز اومدم جهنم (استعاره از جایی که ازش متنفرم) و نشد تاریخ هنر رو بیارم چون امانت بود و صفحه هاشم گلاسه بود بلایی سرش میومد بیچاره بودم و تا فردا شب هم جهنمیم و 60صفحه از برنامم جا میمونم! امروز آزمون هنر قلمچی رو دادم و رتبم توی شهر 2 بود توی زیرگروهام بین 1تا4 بودم در کل رتبه کشوریم 184 شد ولی نمیخوام شرمنده مامانم بشم که همیشه همه جوره پشتم بوده!

خسته تر از هر خسته ی دیگه ایم.... رتبه کنکور تجربیم اصلا خوب نخواهد شد! به هیچ وجه، و هیچکس بجز خودم و کیم نمیدونیم من چقدر جنگیدم برای اینکه بتونم رشتم رو ادامه بدم، برای اینکه به قدرت اول بخونم، من آدمیم که مشاورم تا آخر تابستون پارسال معتقد بود در بدترین حالت زیر 1000 میشم ولی واقعا از نظر روحی خستم. کاش میشد صداهای توی مغزت رو کنترل کنی، بعضی وقتا کلا خاموششون کنی تا با خیال راحت کارتو بکنی... بدون اینکه احساس عذاب وجدان بکنی، بدون اینکه این احساسو داشته باشی که نمیتونی، بدون هیچ کمالگرایی کوفتی

کاش هیچ وقت زودتر حرف نمیزدم، زودتر خوندن یاد نمیگرفتم، مسابقه جابر شرکت نمیکردم، دایره المعارف نمیخوندم، جهشی نمیخوندم، اون جهنمزادگان کوفتی قبول نمیشدم، مقاله و داستان نمینوشتم و کلاس نمیزاشتم که الان به هرکی میرسم همه رو دونه دونه نطق کنه برام و بگه آره داری حروم میشی فلان بهمان بیسان... کاش هیچ کاری نمیکردم که هیچکس ازم هیچ توقعی نداشت! کاش زیر بار فشار جامعه برای بهتر بودن، این همه کمالگرا نبودم

کاش میشد زندگی دکمه کنترل زد داشت، برمیگشتی عقب و همه کاراتو اصلاح میکردی

شب بخیر

ناشناس ناشناس ناشناس
Last Comments :
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂 Saturday, 28 Khordad 1401، 08:31 PM

𝓭𝓪𝔂𝓼 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓵 𝓭𝓮𝓪𝓽𝓱-𝓭19

همین الان که دارم اینو تایپ میکنم خواهر احمق بیشعورم داره بلند بلند گریه میکنه که چرا بهش اجازه ندادم یه چیزو ببره تو حیاط و بازی کنه و دوستاشم رفتن و ایگنورش کردن!

امروز مثل هر روز با کیم بیرون بودم. یه روز نبینمش دلم براش تنگ میشه. دارم سعی میکنم ریاضی و فیزیک رو هم یه جوری تو برنامه این روزام جا بدم که حداقل این دوتا رو یه درصد آبرومندانه ای بزنم.

همه چیز مثل همیشست، بجز اینکه هرچی بیشتر سعی میکنم به دنیای پدر و مادرم نزدیک بشم، میبینم هیچ شباهتی نداریم و فقط منم که باید کوتاه بیام همیشه که دنیاهامون نزدیک هم بشه بخاطر همین دارم هر روز ازشون دور تر میشم!

خیلی دلم میخواد چند تا دوست جدید پیدا کنم و با چند نفر رابطم رو صمیمی تر کنم ولی خب احساس میکنم اونایی که دلم میخواد این کارو بکنم باهاشون یه جورایی صرفا دارن تحملم میکنن و بهم حس بدی میده

یکی از بدترین حس ها با اختلاف تعلق میگیره به زمانی که به یه نفر پیام، کامنت، یا هر چیز دیگه ای تو سوشال مدیا میدی و طرف جوابتو نمیده یا دیر میده و در همون حین داره کامنت چند نفر دیگه رو جواب میده یا کلا جوری رفتار میکنه که انگار داره ایگنور میکنه. نمیدونم چرا ولی خیلی رو این چیزا حساسم یه وقت طرف نمیبینه، عمدی نیست کارش و... ولی من باز انقدر فکر میکنم که تو یه مشکلی داری که دوست نداره نمیخواد باهات دوست بشه و فلان و بهمان و کلی برچسب مسخره میزنم به خودم

از نظر روانی واقعا دلم میخواد وارد رابطه بشم و کیسش هم هست ولی خب به لحاظ شرایطی دارم غلط اضافه میکنم چون تو شرایطیم که هیچیم معلوم نیست. وضعیتم کامل رو هواست و هیچیم ثابت نیست یکی دیگه هم بخوام وارد زندگیم کنم فقط به بدبختیهام اضافه میشه

Tata  choi (Baby) 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 Tata  choi (Baby) 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 Tata  choi (Baby) 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 Tata  choi (Baby) 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 nooshi ‌ ‌ Tata  choi (Baby) nooshi ‌ ‌ Tata  choi (Baby) Tata  choi (Baby) Tata  choi (Baby) Tata  choi (Baby) Tata  choi (Baby) Tata  choi (Baby)
Last Comments :
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂 Friday, 27 Khordad 1401، 11:51 PM

𝓭𝓪𝔂𝓼 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓵 𝓭𝓮𝓪𝓽𝓱-𝓭20

شما از چیزهایی که نمیدونید ضربه نمیخورید، از چیزهایی که میدونید و اشتباهه ضربه میخورید

این دقیقا قانون کوفتی آزمون دادن منه، شیمی همیشه جز درسهایی بوده که نمیفهمیدمش و فقط توش سوالایی که بلد بودمو جواب میدم و هیچ وقت سوال سوالایی که کوچیک ترین شک رو توش دارم جواب نمیدم بخاطر همین هیچ وقت اشتباهی نمیکنم توی شیمی و حالا برعکسش درس هایی که توش اعتماد به نفس دارم، خدای اشتباه زدن تو این درس هام!! قشنگ جوری که اگه اشتباه نزنم 20% بهتر میشه هر کدوم

امروز صبح خواب مونده بودم و تنبلیم اومد پس گشنه و تشنه رفتم سر قلمچی فقط تو بطری آبم دوتا قاشق عسل ریختم و دوتا شکلات بردم با خودم و قشنگ قلمچی برام جهنم شد!! کامل جهنم شد! من یه سیم مستقیم دارم که از مغزم به شکمم وصله و فقط در صورت سیر بودن کار میکنه دیگه خودتون تصور کنید چه سمی شد.

امروز یه برنامه ریختم برا خودم تا 8تیر که تو این چند روز حداقل چندتا از درسامو درست حسابی مرور کنم و یه چند تا رو بتونم درصد بالا بزنم و تاریخ هنر و تئوری موسیقی هم تا قبل 8ام تمومشون کنم و تست هم بزنم ازشون که امیدوارم به برنامم برسم

بابام به طرز عجیبی امروز گفت که میخواد روزای کنکورم مرخصی بگیره و ببره برسونتم و این یکم عجیبه یکم بیشتر از یکم من همیشه همه جا تنها بودم و تنهایی میرفتم و میومدم اینکه یهویی تصمیم گرفته بعد 17سال یه جا ببرم جای تعجب و علامت سوال داره.

هنوزم احساس میکنم خیلی عوضیم که دارم یواشکی برا کنکور هنر میخونم و میخوام کنکور هنر بدم و یه جورایی خب با شرایط خانوادگی ما سرافکندشون کنم

داریم به آخر فصل نزدیک میشیم و باید شروع کنم ارزیابی فصیلم رو و یه سری چیزارو اوکی کنم ولی هی حوصلم نمیگیره استارت بزنم که تا قبل شروع تابستون هدف گذاریمو برا تابستون میزون کنم

سرعت خوندنم به 815کلمه در دقیقه رسیده


+ایده برای نوشتن بهم بدید:"(

++ناشناس حرف بزنیم؟

ناشناس ناشناس گلی 🍀🍓
Last Comments :
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂 Thursday, 26 Khordad 1401، 11:37 PM

مغزم جامونده

ولی مغز من هنوزم توی دورانی که بعد از امتحان 

زنگ میزدم باهم غیبت عالم و آدمو میکردیم

بعدشم یا میرفتیم ولگردی

یا میومدی خونمون جامونده رفیق:)

امسال بعد هر امتحان دلم میخواست گوشیمو بردارم زنگ بزنم یکی‌

باهم به عالم و ادم فحش بدیم

ولی هیچکس نبود:)...

𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 گلی 🍀🍓 nooshi ‌ ‌ خواهر بلو خواهر بلو
Last Comments :
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂 Thursday, 26 Khordad 1401، 09:52 PM

𝓭𝓪𝔂𝓼 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓵 𝓭𝓮𝓪𝓽𝓱-𝓭21

امروز با کیم رفتم بیرون که برا دونفر کادو بگیره و دوتا فیگور از جین و شوگا گرفت، فیگور اسنیپ هم داشت و به شدت دلم میخواست بگیرمش ولی بسوزه پدر بی پولی و رکود بازار بوس و دارم ضرر میدم!!

میخواستم برا خودم هدفون بگیرم ولی خب یهویی تصمیم گرفتیم برا کیم هدفون بگیریم و منم چون کادو نداده بودم (تولدش 14ام بود) یه مقدار از پولشو دادم (هرچی پول نقد داشتمو دادم) و الان عملا نمیدونم پول تو جیبی سر برج درکار هست یا به خاک سیاه نشستم. ولی هدفونش خیلی هدفون بود خیلی خوب شد که رفتیم تو مغازه و براش خریدیمش! کیفیت صداش خدا بود.

برا زنداییم یه جفت گوشواره بیخ گوشی گرفتم، خودش گفت براش بگیرم ولی خب نمیخوام پولشو بگیرم، حس خیلی خوبی از کادودادن به بقیه میگیرم

فردا آزمون قلمچی لعنتی دارم

یه عالمه پی وی ریتا و راشلی غر غر کردم و نق زدم

شمارو با فن آرت هیونجین تنها میزارم چون هم خیلی خستم هم باید برم دوش بگیرم، دوتا فن ارته موس رو ببرید روی عکس دومی رو میبینید

وای جدیدا بخاطر حجم زیاد کتابایی که میخونم ناخوداگاه یه عالمه کلمه قلنبه سلنبه استفاده میکنم و خیلی وحشتناک شدم، فک کنین وسط قلنبه سلنبه حرف زدن و اصطلاح و این چیزا یهو فحش میدم! خیلی سمی شده حرف زدنم

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𝐀𝐲𝐬𝐚
Last Comments :
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂 Wednesday, 25 Khordad 1401، 09:35 PM

𝓭𝓪𝔂𝓼 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓵 𝓭𝓮𝓪𝓽𝓱-𝓭22

قوم یعجوج و معجوج یورش آوردن الانم در تلاشم تا 1000تا کله نیومده تو لپ تاپ سریع تایپ کنم!

امروز روز آخر امتحانا بود و واقعا شیر مادر و نون پدر حلال معلمی که پیشش دوره زبانمو کامل کردم (چقد دلم براش تنگ شده، همیشه دلم میخواست یه بار بغلش کنم ولی خب چون پیرمرد بود یه جورایی خجالت میکشدم و الان نمیدونم زندست، مردست، خوب شد، نشد و دلم بی نهایت براش تنگ شده، بزرگ ترین آدم و معلم زندگیم بود. مثل بابابزرگم دوستش دارم). خلاصه دیگه امتحانا تموم شد و مام روز آخریه چپیدیم تو ماشین مامان دوستم و یه اسنپم گرفتیم رفتیم اون سر شهر پارک. پارکش از اینا بود که توش کشتی صبا و فریزبی و وسیله بازی داشت و سوار شدنمون همانا جیغ زدن بچه ها همانا بعد من کاملا پوکر بودم از یه جایی به بعدم به جیغاشون میخندیدم. با آب معدنی و مزه مست کردیم ما کلا نیاز به شراب نداریم نزده مستیم و کلی آهنگ سمی گوش دادیم که باید گوشامونو با اسید میشستیم بعدش... خلاصه که قشنگ امتحانارو شست برد. بعدم با کیمین اومدیم خونه که خرگوشا رو ببریم خونشون که راحت باشن مظلوم ها و اونجا مامانش بهم سمبوسه داد. مامان کیم خیلی مهربون و دوست داشتنیه خیلی دوستش دارم خدایی. بعدم خسته و کوفته ساعت دو و نیم اومدم خونه که از هوش برم و گس وات؟ بله مامانم گفت خواهرمو ببرم باشگاه و چون بیرون بودم و بهش نگفته بودم کلا از دستم شاکی بود مجبور شدم قبول کنم و در عوض نت باج رفتم و یک ساعت و نیم تو گرمای هوا نشستم تا خانم بره پشتک بزنه. بعدشم که اومدیم خونه، دیدم کولر خرابه و گرما زده شدم کامل انقد جلو آفتاب بودم و الان که دارم اینو مینویسم دارم از سردرد میمیرم. گلامم آب ندادم و جون ندارم آبشون بدم! کلا از زندگی افتادم امروز و هرچی قصد داشتم پس انداز کنم همشو خرج کردم نرسیدمم هیچی از کتابامو بخونم ولی خب واقعا خیلی مزه داد خیلییییی خیلیییی خوش گذشت. بچه های ما کلا از اینایی نیستن که خیلی دختر طور و تیتیتش مامانی باشن بخاطر همین بیرون رفتن باهاشون خوش میگذره

چقد یه آدم میتونه پرروباشه؟ از عطر مامانم زده اونم عطری که خداتومن سوقاتی خریدم براش بعد فهمیدم یکم پاپیچ شدم که عطرت چقد خوشبوعه و اسمش چیه و این حرفا که پیچوند! بعدم اومدم تو اتاق دیدم داره تو قفسه ای که ماسکا و کرمها و کلا لوازم آرایش و مراقبت پوستی منو خواهرم اونجاست داره میگرده و در چیزای مختلف رو باز میکنه، هی هم میگه این یعنی چی میتونه باشه؟ بجز اونم هی همش انقد پاپیچم میشه که تروخدا بزار برم رو تختت که مجبورم قبول کنم که ولم کنه سرشو از تو وسایلم بکشه بیرون درحالی که آخرین باری که رفت رو تختم برداشت مجسممو شکوند:( از مجسمه بدم میاد ولی دوتا خرس دارم  از این کاپلی ها خیلی گوگولین کثافتا همه وسایل من از خرس تشکیل شده مگه اینکه خلافش ثابت بشه دیگه خواهرم برام درستش کرد بعدش! الانم باید ماسک بزارم نمیخوام روتین روزانم بهم بریزه ولی میترسم بیان ببینن و شر بشه

امروز ساعت کادو گرفتمممممم، من کلا خوره ساعتم یه ساله دلم ساعت بند حسیری میخواد ولی پولشو نداشتم هیچ وقت که بخرم بخاطر همین معمولا سعی میکردم از جلو ساعت فروشیا رد نشم که نرم بخرم بعد دوستم بهم کادوتولد از این ساعت بند حسیری ها خرید برام رنگشم رنگ گوشیمه خیلی خوب و کیوته

خالم معلم ریاضی داره برگه بچه هاشو تصحیح میکنه هشتمن اکثرشون خالی دادن:| بعد من همین الانم برگم تا خرخره پر عر میزنم که گند زدم هیچی نمیشم دیگه تموم فلان بهمان میفتم:| به کجا داریم میریم؟ یه ضرب و تقسیم ساده هم نمیتونن اانجام بدن لعنتیا


+آهنگ پیشنهاد بدید

𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶
Last Comments :
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂 Wednesday, 25 Khordad 1401، 03:44 PM

شغل مردهارو زنا گرفتن

اومدم باشگاه خواهرم بعد نشستم تا تموم بشه باشگاهش مامان چند تا از بچه ها هم نشستن دارن صحبت میکنن و گرم صحبت راجب اینن که کار مردهارو زنا گرفتن و باید زنا یا معلم شن یا خونه دار و تقصیر اوناست که برادرهای ما شغل ندارن

نسل اینا کی منقرض میشه؟ کی میخوان بفهمن کار خوب مال ادمیه که فقط سواد دانشگاهی اونم دانشگاه ازاد جهنم دره برا سر کار رفتن کافی نیست و مهارت هم لازمه؟

برسام محمدشاهی ناشناس 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 𝓛𝓲𝓵𝓲𝓾𝓶 ناشناس
Last Comments :
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂
𝒃𝒂𝒓𝒊𝒔𝒕𝒂 Wednesday, 25 Khordad 1401، 12:06 AM

تو برای من مردی

با قطره قطره اشکام

از چشمام میفتی

توی دلم سرت داد می‌زنم

ازت متنفرم،

ولی می‌دونم دارم دروغ می‌گم

توی ذهنم یقت رو می‌گیرم

محکم می‌کوبمت به دیوار

و در جواب هرچی که توی تمام این سالها

گفتی و هیچی نگفتم

بهت می‌گم!

بهت می‌گم،

همونجایی که یادم دادی تنهایی از پس کارام بربیام

در حالی که بقیه به بقیه آدما تکیه می‌کردن

همونجایی که یادم دادی فقط وقتی دوسم داری

که همه کارام در راستایی باشه که تو تایید می‌کنی

همونجایی که مجبورم کردی احساساتم رو خاموش کنم

و بعد گفتی یه عوضی بی احساسم که دلم برا هیچکس نمی‌سوزه

همونجایی که یادم دادی خودمو از همه قایم کنم

که هرکسی اومد مثل تو خوردم نکنه 

همونجایی که باعث تمام حال بدم شدی

و زیر بارش نرفتی

همونجایی که زیر بار مسئولیتت نرفتی

همونجا برام مردی!

تو برا من خیلی وقته تموم شدی

همونجوری که انسانیتی که داشتمو تموم کردی

پس شاید بهتر باشه سایه نحست رو از زندگیم برداری

و بزاری زندگیمو کنم

کاش این قدرت رو داشتم که همه این حرفارو

بجای تصور ذهنیم

به خودت واقعیت بزنم


+یهویی نوشت

yora ...
Last Comments :
۱ ۲ ۳ بعدی
Made By Farhan TempNO.7