یه سال بزرگ تر
امسال اولین سالی بود که بعد از 6سال روز تولدم تمام روز توی تختم نبودم و گریه نکردم که یه سال دیگه هم گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد.... اولین سالی بود که هرکسی زنگ میزد تبریک میگفت بعد از اینکه قطع میکرد ادا در نمیاوردم و نمیگفتم اره جون عمتون معلومه چقدر از تولدم خوشحالین.... حتی میشه گفت اولین باری بود که تمام صبحش نشستم با مامانم حرف زدم و بهش گفتم که چقدر استرس دارم و حتی فکر کردن به کنکورم فشارم رو میندازه و باعث میشه مثل یه مرده یخ کنم و مامانمم برای اولین بار کامل به حرفم گوش داد و بعد راجب این گفت که اصلا براش مهم نیست قبول بشم یا نه و گفت اگه بخوام میتونم با یه مشاور راجب اضطرابم حرف بزنم من جز اون دسته از ادمام که وقتی کم بیارم برا اینکه بگم نه من قویم و کم نیاوردم شروع میکنم روی زمین میخزم و تقریبا هیچ چیز تحقیر کننده تر از این نیست که بهم بگن کم اوردی. پس وقتی به مامانم نگا کردم و گفتم احمقانست ولی واقعا کم اوردم واقعا جا خورد
احساس میکنم امروز واقعا با همیشه فرق داشت، یه جورایی امروز اینجوری بود که سنسورهام خیلی فعال تر از همیشه بود مطمئنم بخاطر این بود که دوروزه تصمیم گرفتم تا وقتی حالم بهتر نشده اصلا به کنکور فکر نکنم و واقعا فهمیدم چقدر این سه سال فشار کنکور دیوانم کرده چقدر همه چیزایی که باید میدیدم رو ندیدم...
بعد از مدت ها به این نتیجه رسیدم که بیشتر از هرکس دیگه ای معتاد حرف زدن با مامانمم و چقدر احمق بودم که هیچ وقت انجامش نمیدادم، از اینکه همه چیز رو به همه بگم واقعا بدم میاد و هیچ وقت همه چیزو نمیگم ولی بنظرم خیلی خوبه بعضی وقتا تا جایی که میتونی بگی بگی و خودتو خلاص کنی و احساس کنی یکی دیگه هم هست که داره کمکت میده این مشکلات رو درک کنی.فکر کنم تمام این مدت نیاز داشتم که مامانم زل بزنه تو چشمام و بگه تو خیلی ادم پرتلاشی هستی اگه یه روز توی کنکور رتبه ای که میخوای رو نیاری یا رشته ای که میخوای نری من مطمئنم انقد تلاش میکنی که توی هر زمینه ای که کار میکنی بهترین میشی...واقعا نیاز داشتم یکی اینو بهم بگه و بهم یاداوری کنه چقدر تلاش کردم و میکنم! هیچ روزی به اندازه امروز از اینکه با مامان بزرگم حرف زدم و خیلی راحت و صمیمی بهم گفت که نذر کرده اگه دانشگاه تهران پزشکی قبول شم 10روز روزه بگیره خوشحالم نکرد...امروز اینجوری بودم که هی ببین همه این مدت بین خودت و همه ادما دیوار کشیدی و ازشون فرار کردی ولی همه اون ادما همه این سالا منتظر این بودن که تو یه در به این دیوار مسخره باز کنی که بتونن وارد بشن! هیچ وقت مغرور نباشید، مغرور بودن احمقانه ترین ویژگی یه ادمه، باور کنید به عنوان یه ادمی که همه معتقدن هیچ چیزی مهم تر از غرورش نیست دارم بهتون میگم
امروز به معنای واقعی کلمه همه چیز عالی پیش رفت و فکر کنم الان با امادگی کامل میتونم ژست یه بوکسر حرفه ای رو بگیرم و بگم هی 18سالگی من منتظرم که با همه مشکلاتت بجنگم و انقد خوش بگذرونم که ناک اوت شی
شاید باید هر روز همین جوری زندگی کنم، امسال همه چیز برام یه معنای دیگه ای داشت انگار بی نهایت بهتر بود همه چیز
در آخر، تولدت مبارک من، مرسی که این همه سال قوی بودی مرسی که هستی مرسی که انقد سمج و کله شقی مرسی که هر سال داری بهتر و کامل تر میشی و من واقعا عاشقتم بیشتر از هرکسی که تصور کنی
به عنوان اخرین حرف بهتون توصیه میکنم حتما کتاب پیش از انکه بمیرم رو قبل از اینکه بمیرین بخونین
+ تنها ری اکشنی که میتونم به اودینری بدم اینکه برم یقه بنگ چان رو بگیرم و عربده بزنم بنگ چان شییییی دارم نمیتونمتون:| از وقتی اولین تیزر اومده دارم سعی میکنم تئوری هارو بفهمم ولی فقط دارم نمیفهمم، بخدا اگه نصف اون وقتی که گذاشتم که از تئوری ها سردربیارم عربی خونده بودم الان 150% میزدم عربیمو:"|
++از دیروز که تیزر منیاک اومده بیشتر از 1000بار گوشش دادم خیلی معتاد کنندست، فکر کنم هیچ وقت صدای بم فلیکس برام عادی نمیشه