بیا قبول کنیم
از دورترین فاصله تورا نگاه میکنم.
نزدیک نمیشوم که نه تو آزرده شوی و نه من.
دردهای مشترک.
دردهای عمیق مشترک.
بهتر است در فاصله ای دور از هم به یاد هم باشیم و برای هم آرزوهای خوب کنیم.
آرزوی اینکه حال دلمان خوب باشد بیهم، بیغم.
اما فقط خودمان میدانیم در چه دردی هستیم.
نزدیک که میشویم درد بیشتر میشود، دور که هم که جمع میشویم به نوعی دیگر.
در نهایت این داستان ما است.
داستان رابطه ما که فقط در فاصلهای مناسب میتواند قابل تحمل باشد.
مدتها است برای من هر آنچه قابل تحمل باشد، کافی است.
چارهای نیست.
نزدیک بودنمان دردناک است و کاملا قطع کردن دردناکتر.
بیا از همین دور برای هم دستی تکان بدهیم و امیدوار نباشیم به معجزه.
برای هر دوی ما نجات دهندهای جز فاصله نیست.
ما در فاصلهها دوام میآوریم.
بیا قبول کنیم که نه من آدم دلخواه تو بودم و نه تو آدم دلخواه من
تکه هایی از یک کل منسجم
پونه مقیمی