روزمرگی
راستش روزای خوب برام ترسناکن، احساس میکنم آرامش قبل طوفانه و بعدش قراره پاره بشم...
امروز به طرز عجیبی خیلی خوب بودم، من روزایی که خوب نیستم یه آدم عادی معمولیم روزایی که خوبم یه آبروبر متحرکم=-=
انقدر دلقک بازی دراوردم با نیایش تو کافه، دیگه روم نمیشه برم اونجا...
براش فال قهوه گرفتم بعد یه ممد با فرقون دیدم مرام بزارین برام یه ممد با فرقون پیدا کنین رمالیم درست دربیاد:|
یکیتون مرامی جمع کنه بیاد من عاشقش بشم بعد شکست عشقی بخورم تبدیل بشم به یه آدم عادی:| کلافه شدم انقدر دو سه روزه انرژی دارم:| من واقعا تو حالتی که حالم خوبه به همه چیز نزدیکم بجز یه آدم عادی:|، ترسناکش وقتیه که مجبوری ادای آدمای عادی رو دربیاری جلو بقیه که یکم شرافت بمونه برات:| از شدت انرژی مغز درد میگیرم:|
امروز از صبح باشگاه بودم، بعد اومدم خونه ادامه اتاقمو جمع کردم، بعد رفتم کافه، بعد رفتیم ولگردی، بعد کلی پیاده رفتم (15هزار قدم)، هنوزم انقدر انرژی دارم که پتانسیل پرواز تا ماه رو دارم...
چقدر آهنگای بمرانی و شروین قفلین... دوساعته نشستم دارم همه آهنگای شروین رو دانلود میکنم یه چندتاشم تو پلی لیستم گذاشتم دوست دارین گوش بدین
+اگه مثلا یه روزی بخوام اسم واقعیمو عوض کنم، بنظرتون چی بزارم اسممو؟
++چه آهنگی الان میتونه حالتونو توصیف کنه؟
+++حال دلتون چطوره؟
++++خواهرم ماگم رو شکست و ریده شد تو روزم...