مکانهلی حقیقی در هیچ نقشهای ترسیم نمیشوند
بعد از دوروز پیادهروی بالاخره به گودالهایی رسیدیم که خودمان کنده بودیم. بامزه است، آدم خودش گور خودش را بکند. بعضی گودالها کم عمق هستند و بعضیها اندازه دو نفر جا دارند. حس عجیبیست خوابیدن در جای دیگران. من همیشه موقع کندن گودالها خیلی دقت میکنم، چون نمیدانم چه کسی قرار است در آنها بخوابد. نفر بعضی کیست؟
یاد جملهای از یک کتاب افتادم که در دبیرستان خوانده بودم:(مکانهای حقیقی در هیچ نقشهای ترسیم نمیشوند.) مطمئن باش بعد از جنگ هیچ کدام از گودالوها را در نقشه نمیبینی. حالا خانه من زمینی است که شبها سرم را رویش میگذارم. همان جایی که دراز میکشیم و من و رفقایم دعا میکنیم تا صبح دیگری را ببینیم.
ماه بر فراز مانیفست
کلر وندرپول
+این کاربر خستهتر از همیشه و امیدوارتر از همیشه است...
++دارم گاردمو نسبت به آدما و وابسته شدن بهشون میارم پایین، دوست ندارم دوباره وابسته کسی بشم و درد بکشم