همه دردهایی که کشیدم
من عزیزم، الان که دارم این نامه رو برات مینویسم یه لحظه هم اشکهام بند نمیان. تنها دلیلی که دارم همه چیز رو تحمل میکنم تویی... تویی که باعث هر نفسم میشی تویی که دلیل همه کارهامی. انقدر خستم که از شدت خستگی حتی روی پاهام هم نمیتونم وایسم.
من عزیزم، امیدوارم وقتی این نامه رو میخونی فهمیده باشی میخوای چیکار کنی با زندگیت، چون من واقعا نمیدونم... من فقط دارم سعی میکنم که توی تاریکیها کورمال کورمال با تکون دادن دستهام توی هوا راه برم. امیدوارم تو چراغ رو پیدا کنی و بتونی همه جارو روشن کنی.
من عزیزم، هر روزی که میگذره بیشتر دلم میخواد از دست همه فرار کنم و برم یه جایی که دست هیچ کسی بهم نمیرسه...
من عزیزم، من میدونم که تو ممکنه هر جایی از این دنیای خاکی زندگی کنی و هر آدمی باشی، فقط ازت یه خواهش دارم، خواهشا هرکاری که میکنی، یه کاری نکن که همه دردهایی که کشیدم بی معنی باشن