𝓭𝓪𝔂𝓼 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓵 𝓭𝓮𝓪𝓽𝓱-𝓭11
دارم از عذاب وجدان بابت همه اتفاق هایی که افتاد میمیرم! از عذاب وجدان همه پول هایی که مامانم خرجم کرد، همه جاهایی که بخاطرم نرفت، همه کارهایی که بخاطرم نکرد... امروز میخواستم کارتمو پرینت بگیرم تو واتساپ براش فرستادم که با لب تاپم دانلودش کنم، یه چیزی بهم گفت که تا آخر عمرم برا عذاب وجدان کشیدنم کافیه.
امروز رفتم بیمارستان بابت کهیرهام، اشتباه نکنید امروزو با کیم نرفتم با خاله و زنداییم رفتم اونا بابت حساسیت خود زنداییم و دخترخالم میخواستن برن و نوبت داشتن منم مامانم یادش رفته بود بگه برا منم وقت بگیرن بخاطر همین همینجوری پاشدم رفتم بین اونا رام انداختن. بیماستانی که رفتیم محیط آموزشی بود، بعد یه عالمه نیمچه دکتر بودن زل زده بودن بهت و قشنگ پشمات میریخت! چندتاشون از اون خرخونا بودن هی همش جلو بودن نظر میدادن یکیشونم صندلیشو گذاشته بود پشت دکتر و خوابیده بود برا خودش. یه آزمایش برام نوشت که سه شنبه باید انجام بدم با یه بسته قرص ولی گفت اگه قرص بهم نسازه مجبورم ماهی 5میلیون آمپول بخرم، تا آخر عمر خودمو بخارونم 5میلیون ماهی نمیدم یه آمپول کوفتی:|
خالم اینا بالاخره امروز رفتن خونشون، از پنج شنبه اینجا بودن دیگه داشتم از دستشون چل میشدم، داییم و زنداییم خیلی خوب و کول و گوگولین، پسرداییمم که یه جوجه کوچولوعه بغلی که این چند روز تا جایی که تونستم چلوندمش ولی خالم اینا...
آدم دوازده ساعت فعالیت جسمی بکنه، ولی یه ساعت درگیری فکری نداشته باشه با خودش و وجدان و عقل و احساسش که این یه ساعت اندازه ده سال پیرت میکنه
چرا ماست انقدر گرونه؟؟ بی شعورها دبه ای 67تومن؟؟؟؟؟؟؟ سر آوردین؟؟؟؟؟؟ من از وقتی یه ذره بودم بزور ماست بهم غذا میدادن الانم با هرچی که بشه ماست میخورم ولی انقد گرونه آدم هر قاشقش رو با عذاب وجدان میده پایین! بخدا هیچ وقت این قیمت ها عادی نمیشه