𝓭𝓪𝔂𝓼 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓵 𝓭𝓮𝓪𝓽𝓱-𝓭14
امروز رفتم تئاتر "آش بالا آش پایین" خواهرم بخاطر تئاتر مدرسشون بلیط رایگان گرفته بود چهارتا منو مامانم و خواهرم و کیم رفتیم، بعدم کیم اومد خونمون نهار هم قرمه سبزی داشتیم که خب واقعا قرمه سبزی دریست از درهای بهشت! با کیم کلی سوپراستار جی وای پی بازی کردیم و کلی چرت و پرت گفتیم و همه عکسای تکراری گوشیش رو برای بار nام دیدیم. ساعت 6 رفتم با خالم یه لایو برا بچه هاش راجب هدایت تحصیلی و انتخاب رشته گذاشتیم و کلی حرف زدم براشون و سعی کردم تجربیاتم رو بگم. تا الان که آدم زیاد موفقی نبودم ولی درس عبرت خوبیمXD چند بار تا الان برای بچه های مدرسشون راجب چیزای مختلف حرف زدم یه جوریایی خوشم میاد از این کار، سخنرانی کردن رو دوست دارم اگه اعتماد به نفسشو داشته باشم خیلی خوب هم حرف میزنم امروز واقعا بهتر از چیزی که میخواستم پیش رفت بعدش ساعت تقریبا 19کیم رفت و منو خالم و خواهرم سه تایی نشستیم حرف زدن و بعد سه تایی کلی گریه کردیم:"| بله!! کلی گریه...
خیلی جالبه،چند روز مونده به کنکور که همه بچه ها دارن خودشونو جر میدن که بهترین دانشگاه قبول بشن و رتبشون جا به جا بشه و فلان و بهمان من دارم هر روز با کیم شهر رو میگردم و ولگردی میکنیم. اندر فواید همین کارام در همین حد بگم که دیگه کهیر نمیزنم و خودمو نمیخارونم و خیلی استرس و اضطرابم بهتر شده، خوابمم خیلی منظم تر شده و کابوس هامم واقعا کمتر شده!
+موفقیت رو توی چی میبینید؟