𝓭𝓪𝔂𝓼 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓵 𝓭𝓮𝓪𝓽𝓱-𝓭16
امروز جوگیر شدم و اومدم به خواهرم نشون بدم که میتونم با کفش پاشنه 15سانتی هم برقصم، همه چیزم خوب پیش رفت تا اخرش که پام پیچ خورد و الان عملا دارم لنگ میزنم
دارم نسبت به همه چیز سرد میشم، دیگه نه آهنگام سر حالم میارن، نه فیلمام، نه حرف زدن با بقیه، نه خوابیدن، نه هیچی... این خیلی بده که نسبت به همه چیزایی که قبلا عاشقشون بودی هیچ حس خاصی نداشته باشی!
احساس میکنم روحم داره مثل کاغذ مچاله میشه. هر روز تهدید هر روز جنگ، کاش میشد بهش فهموند که روحم خالی کرده:) کاش میشد داد بزنم و بگم هرجایی که موفق شدم، رتبه اوردم و بهترین بودم گفتی خب که چی من خودم به هرچی میخواستم توی زندگیم رسیدم، ولی الان داری منو تهدید میکنی؟ کسی که تو هیچ کدوم از موفقیت هام تشویقم نکرده حق نداره بخاطر شکستم سرزنشم کنه!
دلم میخواد دستمو بزارم رو گوشم و انقد جیغ بزنم که هیچ صدایی بیرونی و درونی رو نشنوم دیگه و راحت بشم...دلم میخواد انقدر گریه کنم که هیچی نبینم دیگه....دلم میخواد همه چیز همینجا تو همین لحظه تموم بشه ولی خیلی ارزو ها دارم که باید بهشون برسم پس مجبورم بجنگم برای همه چیز
ادما خیلی جالبن، بهت یاد میدن ماسک درست کنی، بزاری روی صورتت، سیاست داشته باشی، احساسات واقعیت رو نشون ندی، بعد بهت میگن فیک... تو خودت باعث شدی من فیک بشم! تو به من یاد دادی که من فیک بشم