من عزیزم سلام،
نمیدونم چندسال دیگه قراره این نامه رو بخونی، ولی من الان که دارم اینو برات مینویسم، توی معادلات دیفرانسیل بی سر و ته دارم غرق میشم و افکارم بهم اجازه تمرکز نمیدن. الان که دارم اینو مینویسم، نمیتونم با صدای بلند راک گوش بدم که صدای تو مغزم برای چند دقیقه هم که شده خفه بشه و بتونم دیفرانسیل بخونم.
من عزیزم، امیدوارم گند زدنم توی این ترم، روی تو هیچ تاثیری نزاشته باشه و توی دردسرننداخته باشت. آخه میدونی که این ترم تنها کاری که نکردم درس خوندن بود. من عزیزم، تو خودت میدونی که من این ترم چقدر خسته بودم ولی بخاطر تو کلی تلاش کردم و استادی که بیشتر از همه دنبال این بودی که ازش معرفی نامه بگیری، این ترم بهت ۱۷.۵داد که بالاترین نمره کلاس بود، میدونم باید بیشتر میشدم و اگه بیشتر تلاش میکردم میتونستم ۲۰بگیرم... این ترم معدل الف نمیشم و اگه نتونم دیفرانسیلم رو بخونم، معدل کلم هم از الف بودن درمیاد، تو الان میدونی که من بالاخره تونستم معدل الف بودنم رو نگه دارم یا نه درسته؟؟
من عزیزم، از ارتباط گرفتن با آدمها خسته شدم، و خودت بیشتر از هرکس دیگهای میدونی که چقدر دلم میخواد همه چیز رو ول کنم و توی یه غار زندگی کنم. این روزا انقدر خستم که با یه حالت چطوره معمولیهم اشک توی چشمهام جمع میشه. من مطمئنم که کاری که کردم درست بود، پس چرا الان انقدر ناراحتم و حالم بده؟ پس چرا بدن درد و گلو دردم تموم نمیشه؟؟
میدونی، با وجود همه اینا، بازم آرومم. انقدر آروم که برای همه عجیبه این حجم از آروم بودنم. همه این طوفانها تموم میشه مگه نه؟؟ تو الان به ساحل رسیدی درسته؟؟ اگه وسط طوفان بخوام آرامشمو از دست بدم، فقط غرق میشم، بعدا سر فرصت وقتی که به ساحل رسیدم برای همه اتفاقهایی که برام افتاده حسابی ناراحت میشم، عصبانی میشم، داد میزنم، مشت میکوبم، هرکاری که دلم میخواد میکنم، ولی خودت بهتر از هر کس دیگهای میدونی که من در حال حاضر هیچ چارهای بجز سکوت کردن و آروم بودم ندارم.
پی نوشت: همه سعیت رو بکن که احساساتت رو جدا از خودت ببینی و با احساسات مخصوصا خشم تصمیمی نگیری، بهت قول میدم وقتی اون خشم بخوابه، هیچ چیزی بجز پشیمونی و شرمندگی برات نمیمونه