من و استادم(ustam ve ben)
فیلبانی که واقعا فیلبان نیست! عاشقی که واقعا عاشق نیست. شاگرد کینهای که به راحتی بازیچه دست آدمای سیاست مدار میشه. دختری که بخاطر کینه از پدرش هرکاری میکنه. مردم خرافاتی که هرکاری میکنن تا از جن و... دور بمونن. ملتی که به خرافات بیشتر از علم اهمیت میدن. یه داستان پر از دروغهایی که آدما برای حفظ جون و موقعیتشون میگن... کتابی که اصلا قابل پیشبینی نیست.
این اولین معرفی که دارم مینویسم پس خب قطعا قرار نیست زیاد جالب باشه ولی خوشحال میشم بخونیدش و بهم فیدبک بدید!
بیوگرافی کتاب:
این کتاب توی سال 2013 به چاپ رسیده، ولی خط داستانی از سال 1574 شروع میشه، بخاطر همین یکم لحن داستان رسمی و ادبیه ممکنه یکم اولاش نتونید باهاش ارتباط برقرار کنید.(حداقل من دیر با این جور کتابا که لحن خیلی ادبی دارن ارتباط برقرار میکنم). حجم کتاب 500 صفحست که خب یکم زیاده ولی جز اون سری کتابهایی نیست که توضیحات و تشریفات و تشبیهات بیخودی و زیادی داشته باشه. زیاد راجب مترجم کتاب (صابر حسینی) اطلاعی ندارم ولی بنظر من ترجمه این کتاب خوب بود (نسخه ای که من خوندم مال نشر نیماژ که عکسشو گذاشتم).
من و کتاب:
من و استادم یکی از بهترین رمان هایی که یکی میتونه بخونه! واقعا خط داستانی جالبی داره، منتها بخاطر اینکه جز ادبیات ترکیه به حساب میاد توی ایران زیاد شناخته شده نیست. شاید اگه یکی دوسال پیش کتابو بهم میدادن حتی نگاهشم نمیکردم. دروغهایی که آدمها بهم میگن برای حفظ کردن موقعیتشون سو استفاده کردن از احساسات دیگران و.... یکی از جالب ترین چیزها راجبش اینکه کتاب راجب واقعیت نوشته شده و نویسنده قصد داشته زندگی استاد سینان رو نشون بده ولی نه از دید خودش! از دید یه فیلبان هندی، ولی اون فیلبان واقعا فیلبانِ؟ اصلا میخواسته فیلبان بشه؟ من معمولا آخر داستانهارو حدس میزنم ولی این یکی برای حدس زده شدن زیادی غیرقابل پیشبینی بود. بنظرم هر کتاب، یه دید جدید از زندگی بهت میده! چه بخوای چه نخوای بعد از خوندن هر کتاب تو دیگه اون آدم قبلی نیستی. این کتاب جز اوناست که بعدش تاثیر خیلی زیادی میزاره.
حرفای استاد سینان، حرفای لیلی مجنون، آدمای خرافی که هرکاری میکنن، چهارتا شاگرد که سه تاشون با دروغهای بزرگشون وارد استانبول شدن و روی دروغهاشون کاخ آرزوهاشونو ساختن. همشون کاری میکنن که بعد از خوندن کتاب دیدت نسبت به زندگی عوض بشه
بیوگرافی نویسنده:
وی در استراسبورگ فرانسه از والدینی ترک و بریتانیایی به دنیا آمد و پس از جدایی والدین به همراه مادرش به ترکیه بازگشت. او از دانشگاه فنی خاورمیانه در آنکارا لیسانس روابط بینالملل و فوق لیسانس مطالعات زنان و دکتری علوم سیاسی گرفت. او در هنگام تحصیل در دوره فوقلیسانس، اولین کتاب داستانش را در سال ۱۹۹۴ و در سال ۱۹۹۷ هم رمان دومش را منتشر کرد. پس از اتمام دوره دکترا به استانبول آمد و آینههای شهر را نوشت. شافاک در سالهای ۲۰۰۴–۲۰۰۳ با درجهٔ استادیاری در دانشگاه میشیگان و بعد در بخش مطالعات خاور نزدیک دانشگاه آریزونا مشغول به کار شد و از ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ نیز ستوننویس روزنامهٔ زمان بود. «شافاک» در سال ۱۹۹۸ با رمان «پنهان» برنده جایزه «رومی»، که به بهترین اثر ادبیات عرفانی ترکیه تعلق میگیرد، شد. او نشان شوالیه را که از مدالهای فرهنگی کشور فرانسه است دریافت کرده و بارها به فهرست نهایی و اولیه جوایز جهانی از جمله جایزه ادبیات داستانی زنان «اورنج» (بیلیز)، جایزه دستاوردهای زنان آسیایی، جایزه مهم «ایمپک دوبلین»، ادبیات داستانی مستقل بریتانیا، جایزه بینالمللی روزنامهنگاری و … راه پیدا کردهاست. او ۱۰ رمان به انگلیسی و فرانسوی و ترکی منتشر کردهاست که برخی از آنها هم به فارسی ترجمه شدهاست، از جمله: آینههای شهر، شپش پالاس، ملت عشق، شرافت، مرید معمار و حرامزاده استانبول.
قسمتهایی از کتاب:
اگه بخوام به کتاب امتیاز بدم بهش چهار امتیاز میدم، اون یه امتیازم بخاطر این کم کردم که کتاب لحنش خیلی ادبی بود و من دیر ارتباط برقرار کردم باهاش