𝓘𝓬𝓮 𝓐𝓶𝓮𝓻𝓲𝓬𝓪𝓷𝓸
بگذار برایت آن کسی باشم، که فریاد میزند؛ "هیچکس نیست!"𝓭𝔂𝓲𝓷𝓰 𝓲𝓷 𝓽𝓱𝓮 𝓲𝓷𝓼𝓲𝓭𝓮
cry for me
Wellerman
hide and seek
𝓭𝓪𝔂𝓼 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓵 𝓭𝓮𝓪𝓽𝓱-𝓭24
امروز امتحان ادبیاتم رو یه جوری خراب کردم خودمم نمیدونم دقیقا چجوری انقد خراب کردمش، بله... خوبیش این بود که کیم بعدش اومد خونمون و ناهار پیتزا خوردیم و همه رو شست برد و الان دیگه مهم نیست که ادبیاتم رو چقدر خراب کردم. کل روز درگیر این بودیم که با سوپر استار جی وای پی بازی کنیم و فتوکارت لینو رو بگیریمXD بازیش خدایی معتاد کنندست ولی باحاله! بودن کنارش خیلی خوبه تنها ادمیه که هیچ وقت استرس ندارم راجبم چی فکر میکنه و خیلی راحتم باهاش. خیلی استرسی شدم وقتی داشتیم گیم میزدیم اگه یه اشتباه میکردم کلا دست و پامو گم میکردم و گند میزدم به همه چیز رسما. انقد بخاطر کهیرها خودمو خاروندم که یا زخم بدنم یا خون مرده و کبود شده
در حال حاضر با سرعت 480 کلمه در دقیقه کتاب میخونم که با طرفندهایی که امروز یاد گرفتم میخوام برسونمش به 1200 کلمه در دقیقه که بتونم روزی یه کتاب بخونم، از نظر قیمت بیچاره میشم ولی خب روزی یه کتاب به عبارتی میشه 365تا کتاب در سال.
مشتاقانه منتظر یازدهم تیرم
چهارشنبه قرار خالم اینا بیان خونمون و حیوونم نمیدونم چش شده گاز میگیره (گازش اصلا درد نداره) و گاز گرفتن یکی از دخترخاله هام همانا و کولی بازی دراوردنشون و بیرون کردن من از خونه با اونا همانا، تازه بیان میخوان به کل زندگیم گیر بدن که اینو چرا داری اونو چررا داری اینو وقتی استفاده نمیکنی برا چیته چرا اینجا اینجوریه چرا اونجا اونجوریه و برینن تو اعصابم رسما
از وقتی پدر فقیر پدرپولدار رو شروع کردم فهمیدم که چقدر اشتباه فکر میکردم و کلا دارم سعی میکنم کلا خودمو اصلاح کنم بکوبم از اول بسازم
میخوام دوباره شروع کنم همه چیزو فقط هر ادمی وقتی میخواد ریسک کنه باید عواقبشم قبول کنه میخوام عواقب زندگی که میخوام رو قبول کنم و جور دیگه ای زندگی کنم
+سوال: اگه بتونید یه جمله دیگه به عنوان اخرین جملتون بگید چی میگید؟
hate that
به همین زودی برای تو تبدیل به هیچکس شدم
فقط یه غریبه که از یه خاطره ی بدم بدتره
که فقط بعد از دور انداخته شدن گرد و خاک هاشو میتکونه
یبار دیگه
عکس ها رو مرور میکنم
فقط برای اینکه مطمئن شم
هنوز از خودم متنفرم و خسته شدم
تو هنوز زیاد لبخند میزنی
به همه قشنگ لبخند میزنی
اینطوری نگاه کردن بهت
خیلی اذیتم میکنه
متنفرم متنفرم از اینکه
بدون من خوشحالی
و دعا میکنم و دعا میکنم که
به اندازه ی من درد بکشی عزیزم
حس میکنم این جدایی داره منو به تنهایی از هم میپاشونه
متنفرم متنفرم از اینکه
بدون من خوشحالی
و دعا میکنم و دعا میکنم که
بیشتر از من پشیمون باشی ؛
اگه عاشقم بودی
متنفرم از اینکه خوشحالی
برای یکبار تو زندگیت
امیدوارم همه جا درمورد من بشنوی
بدون اینکه بدونی که من همیشه منتظرتم
چندین روز
تلفن زنگ نمیخوره
پیام ها بارها و بارها نوشته و پاک میشه
فقط دارم قلبمو خالی میکنم
اوه اوه این جدایی فوق العاده ست
اوه اوه حتی آخرشم خود واقعیتو نشون دادی
+چقد امروز پست گذاشتم ببخشید هی ستارم روشن شد
Winter Falls
همه چیز به جز من تغییر کرده
دیگه انقدر تنها بودم که داره دردناک میشه
تیغههای یخی روی قلب سرد و بی حسم آب شدن
انقدر دوباره و دوباره یخ زده و ذوب شده که
قلبم گرمای وجودش رو بخاطر اینهمه پشیمونی از دست داده
ما شبیه فیلمیم، خیلی خفه کنندهس
هنوز دارم با همون داستانای قدیمی دست و پنجه نرم میکنم
درحالی که میدونم کاری از دستم برنمیاد ولی
وقتی آثارتو میبینم همهچی ناخودآگاه یادم میاد
پاییز خزان، برف میباره
پاک تر از هر چیز دیگهایی
میباره
هر چیز مرتبط با تو رو که هنوز باهام مونده، پاک میکنم
بیا همه چیز رو بسوزونیم، بیا همه چیز رو بسوزونیم
بیا همینجوری تمومش کنیم، آخرش فقط برامون خاکستر میمونه
قلبم رو تو این نسیم زمستون میسوزونم
و خاکسترش رو به دور دستها پخش میکنم
حالا تنها کسی که باقی مونده به جای ما، منم