جدیدا دارم تمام سعیم رو میکنم که از قلب کوچیک دوست داشتنیم که تمام این مدت بدون هیچ استراحتی میتپیده و همه چیزو تحمل میکرده مراقبت کنم! دارم همه زورم رو میزنم که رژیم غذاییم سالمتر بشه!...
چقدر جدیدا بطور عجیبی از همه چیز لذت میبرم! پارادوکس فقط اونجاست که من، در عین حال که دارم از همه چیز لذت میبرم خیلی چیزارو احساس نمیکنم بجز یه چیز...:)
جدیدا خودم رو بخاطر یه مسئلهای که حدود ۵-۶سال درگیرش بودم بخشیدم!... واقعا خیلی از اتفاقات اون موقع به هیچ وجه تقصیر من نبود، فقط من نیاز داشتم برای اون موقع سوگوار باشم و چی بیشتر از این میتونست ناراحتم کنه و عذابم بده که من مقصر تموم اتفاقات بودم؟! الان تنها چیزی که از اون موقع مونده، فقط یه کیسه کوچولو وسلیست که اونم این هفته میرم و میسوزونم و تموم میکنم عذابی که تمام این مدت برای خودم ساخته بودم...!
دیشب، داشتیم با کیمیا راجب سوپرایز تولدی که یه سال برام انجام داد حرف میزدیم و دلم خواست یهویی برا شمام بگمش! اون سال یه روز هماهنگ کردیم رفتیم خونشون و نهار موندیم تو خردادهم بود... اون سال براش کادو یه هاوارتیای گورخری خریدم که از اون موقع تو خونمون به گل کیمیا پسند معروفه! عمر گلش خیلی کمه و خیلی برام دردناکه که هر چند وقت یه بار باید مال خودم رو عوضش کنم... دورانی که بین دوتا ترمم بود یه روز با خالم یدونه جدیدش رو گرفتیم و مثل خر خوشحالم که گل داده@-@ بعد اره داشتم میگفتم! همه چیز خوب بود تا اینکه کیمیا رفت تو اتاق بعد شروع کرد داد زدن که ارههههه سوسک اینجاست بدو بیا کمکم. از کیمیا اصرار، از من انکار که نه خودت بگیرش... راستش میترسیدم که بگیرش و بندازش روم! آخرش طی یک حرکت ژانگولری در اتاقو با لگد باز کردم و دیدم بعلههههه خانم کادو تولدامو چیده😂😶
جدیدا خیلی تنبل و بی حوصله شدم، هیچ کاری انجام نمیدم، نه ساز میزنم، نه کتاب میخونم، نه کد نویسی تمرین میکنم، نه ریاضی دو میخونم، راستشو بخواین فقط مثل خر دارم اتاق مرتب میکنم و فیزیک دو میخونم
خیلی از وسایلای قدیمیم یا وسایلایی که نو بودن و هیچ وقت استفاده نمیکردم ازشونو انداختم رفت، و حس خوبی دارم بابت اینکه اتاق یکم سبکتر شده
چقدر دلم برای زهرام تنگ شده، و چقدر دردناکه که امسال عیدم نمیادش:( مثل سگ خمار اینم که بغلش کنم بخوابم@-@ در حد مرگ دلم برا غیبت کردن باهاش تنگ شده و مثل چی نیاز دارم بیاد یکی بزنه تو گوشم که گریم بگیره و خالی بشم
یکی از فکتهای جالب راجب من اینکه شما میتونید هر وقت خواستین بیاین خونمون، و بهتون قول شرف میدم که اگه چیزی نیاز داشته باشین همه چیز و همه سایزی توی وسایلام نوش گیر میاد
از اول ماه، دارم میرم باشگاه بدنسازی دوباره که وزنمو درست کنم! بعد هی همه دارن از هیکلم تعریف میکنن چند روزه:> واقعا خیلی شانس بزرگی آوردم که تو کرونا وقتی چاق شدم، بد فرم چاق نشدم! هیکلم همونیه که بود فقط چاق شدم که اونم درست میکنم@-@ ولی حس خوبی داره وقتی خودت حس خوبی نمیگیری از بدنت ازت تعریف کنن