𝓭𝓪𝔂𝓼 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓵 𝓭𝓮𝓪𝓽𝓱-𝓭22
قوم یعجوج و معجوج یورش آوردن الانم در تلاشم تا 1000تا کله نیومده تو لپ تاپ سریع تایپ کنم!
امروز روز آخر امتحانا بود و واقعا شیر مادر و نون پدر حلال معلمی که پیشش دوره زبانمو کامل کردم (چقد دلم براش تنگ شده، همیشه دلم میخواست یه بار بغلش کنم ولی خب چون پیرمرد بود یه جورایی خجالت میکشدم و الان نمیدونم زندست، مردست، خوب شد، نشد و دلم بی نهایت براش تنگ شده، بزرگ ترین آدم و معلم زندگیم بود. مثل بابابزرگم دوستش دارم). خلاصه دیگه امتحانا تموم شد و مام روز آخریه چپیدیم تو ماشین مامان دوستم و یه اسنپم گرفتیم رفتیم اون سر شهر پارک. پارکش از اینا بود که توش کشتی صبا و فریزبی و وسیله بازی داشت و سوار شدنمون همانا جیغ زدن بچه ها همانا بعد من کاملا پوکر بودم از یه جایی به بعدم به جیغاشون میخندیدم. با آب معدنی و مزه مست کردیم ما کلا نیاز به شراب نداریم نزده مستیم و کلی آهنگ سمی گوش دادیم که باید گوشامونو با اسید میشستیم بعدش... خلاصه که قشنگ امتحانارو شست برد. بعدم با کیمین اومدیم خونه که خرگوشا رو ببریم خونشون که راحت باشن مظلوم ها و اونجا مامانش بهم سمبوسه داد. مامان کیم خیلی مهربون و دوست داشتنیه خیلی دوستش دارم خدایی. بعدم خسته و کوفته ساعت دو و نیم اومدم خونه که از هوش برم و گس وات؟ بله مامانم گفت خواهرمو ببرم باشگاه و چون بیرون بودم و بهش نگفته بودم کلا از دستم شاکی بود مجبور شدم قبول کنم و در عوض نت باج رفتم و یک ساعت و نیم تو گرمای هوا نشستم تا خانم بره پشتک بزنه. بعدشم که اومدیم خونه، دیدم کولر خرابه و گرما زده شدم کامل انقد جلو آفتاب بودم و الان که دارم اینو مینویسم دارم از سردرد میمیرم. گلامم آب ندادم و جون ندارم آبشون بدم! کلا از زندگی افتادم امروز و هرچی قصد داشتم پس انداز کنم همشو خرج کردم نرسیدمم هیچی از کتابامو بخونم ولی خب واقعا خیلی مزه داد خیلییییی خیلیییی خوش گذشت. بچه های ما کلا از اینایی نیستن که خیلی دختر طور و تیتیتش مامانی باشن بخاطر همین بیرون رفتن باهاشون خوش میگذره
چقد یه آدم میتونه پرروباشه؟ از عطر مامانم زده اونم عطری که خداتومن سوقاتی خریدم براش بعد فهمیدم یکم پاپیچ شدم که عطرت چقد خوشبوعه و اسمش چیه و این حرفا که پیچوند! بعدم اومدم تو اتاق دیدم داره تو قفسه ای که ماسکا و کرمها و کلا لوازم آرایش و مراقبت پوستی منو خواهرم اونجاست داره میگرده و در چیزای مختلف رو باز میکنه، هی هم میگه این یعنی چی میتونه باشه؟ بجز اونم هی همش انقد پاپیچم میشه که تروخدا بزار برم رو تختت که مجبورم قبول کنم که ولم کنه سرشو از تو وسایلم بکشه بیرون درحالی که آخرین باری که رفت رو تختم برداشت مجسممو شکوند:( از مجسمه بدم میاد ولی دوتا خرس دارم از این کاپلی ها خیلی گوگولین کثافتا همه وسایل من از خرس تشکیل شده مگه اینکه خلافش ثابت بشه دیگه خواهرم برام درستش کرد بعدش! الانم باید ماسک بزارم نمیخوام روتین روزانم بهم بریزه ولی میترسم بیان ببینن و شر بشه
امروز ساعت کادو گرفتمممممم، من کلا خوره ساعتم یه ساله دلم ساعت بند حسیری میخواد ولی پولشو نداشتم هیچ وقت که بخرم بخاطر همین معمولا سعی میکردم از جلو ساعت فروشیا رد نشم که نرم بخرم بعد دوستم بهم کادوتولد از این ساعت بند حسیری ها خرید برام رنگشم رنگ گوشیمه خیلی خوب و کیوته
خالم معلم ریاضی داره برگه بچه هاشو تصحیح میکنه هشتمن اکثرشون خالی دادن:| بعد من همین الانم برگم تا خرخره پر عر میزنم که گند زدم هیچی نمیشم دیگه تموم فلان بهمان میفتم:| به کجا داریم میریم؟ یه ضرب و تقسیم ساده هم نمیتونن اانجام بدن لعنتیا
+آهنگ پیشنهاد بدید