همه ما محکومیم به درد کشیدن
هر روز صبح که از تختت بلند میشی تا وقتی که دوباره بری توش مشغول درد کشیدنی
این یه چیز اجتناب ناپذیره
زندگی درست شده برای درد کشیدن
چون وقتی درد میکشی و مشکل داری
از از بین بردن اون درد و مشکل احساس خوشحالی میکنی
در واقع اگه دردی نباشه
خوشحالی هم نیست
فقط میدونی فرق ما چیه
تو داری برای چیزی درد میکشی که دوستش دارس
و از لحظه به لحظه اون درد کشیدن لذت میبری
ولی من دارم برای چیزی درد میکشم که ازش متنفرم
و این یه حلقه جهنمی به وجود میاره
درد کشیدن برای چیزهای دردناکی که دوسشون نداری خودش عامل یه درد میشه
مطمئنم انقدر خوردم که فردا صبح هیچی از حرفام یادم نیست
ولی تو همه حرفام رو یادت باشه
جوری زندگی کن که این درد کشیدن برات نشه یه حلقه جهنمی
آخرین لیوانش رو سر میکشه و با لبخند از پشت میز بلند میشه در حالی که عقب عقب راه میره دوباره زیر لب زمزمه میکنه
درد کشیدن برای چیزهایی که دوست داری مهمه همیشه برای چیزایی درد بکش که دوسشون داری
درحالی که سکسکه میکنه، با لبخند کلاه پاره رو از سرش برمیداره، تعظیم میکنه و از در خارج میشه
+مثل خر پیشمونم که حداقل از متن هتی خوب وبلاگ های قبلیم اسکرین شات نگرفتم و الان خیلی از متن هایی که اینجوری بداهه نویسی کرده بودم و دیگه ندارمشون
++مایل به تمایل به نظر دادن و لایک کردن؟ کامان اگه واقعا نمیخونید چرا دنبال کردید؟