𝓭𝓪𝔂𝓼 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓵 𝓭𝓮𝓪𝓽𝓱-𝓭9
خیلی خب دیروز نت نداشتم و میخواستم زود بخوابم پس انلاین نشدم کلا
امروز صبح توی راه جلسه کنکور بودیم که فهمیدم کارتمو اشتباه اوردم:| خلاصه مجبور شدیم دور بزنیم برگردیم کارتمو عوض کنم. سر جلسه برای اولین بار وقت کم آوردم، همه سوالارو بلد بودم خیلی از قلمچی راحت تر بود عمومیش و عملا فر خورده بودم که چرا دارم وقت کم میارم عربیمو آخر میزنم همیشه و وقت کم آوردم براش نرسیدم سوالای شک دارمو که گذاشته بودم برا دور دوم حتی نگاه کنم که ببینم میتونم چیزی جواب بدم یا نه! خلاصه که قمر در عقرب بود. یکی از دوستام چند تا صندل ازم جلوتر بود کیمم کلا ردیف کناریم جلوی جلو بود. تقریبا باهم دادم باهم برگشتیم
هیچ حسی ندارم راجب آزمون فقط الان این شکلیم که خب اوکی هرچی پیش آید خوش آید:)
احساس میکنم همه جسم و روحمو جا گذاشتم سر جلسه و اومدم بیرون
حوزه امتحانیم با سر کار آقای d یکی بود، تمام طول راه دعا میکردم آقای d عزیزتر از جانمو نبینم که گند نخوره به کل روزم اعصابم خورد نشه! اصلا از حجم نفرتم به این بشر هرچی بگم کم گفتم
جاتون خالی به مناسبت کارنامه خواهرم و کنکور هنر من شام پیتزا داریم
احساس میکنم بجز درس خوندن هیچ کاری برای انجام دادن ندارم و الان که دیگه لازم نیست هر روز درس بخونم و دغدغه کنکور رو داشته باشم کل روزم بیکارم باید برا خودم کلی کار دست و پا کنم
کتاب شاد بودن تنها کافی نیست اقای مارک منسن به شدت پیشنهادیه حوصلم بگیره براتون میزارم از تیکه هاش خیلی خوب و آموزندست بخونید حتما
تو اردیبهشت داییم میخواست بیاد خونه مامان بزرگم (یکی از دایی هام خونشون خیلی دوره) بعد یه کتابخونه بزرگ داره بهش گفتم که برام کتاب توسعه فردی بیار گفت کنکورتو بده بعدش میارم حتما الان دوباره 17تیر میخوان بیان میخوام دقیقا از جلسه درومدم بهش پیام بدم که داییییی گفتی کنکورمو بدم کتاب میدی کتاب بیار برامXD هدف گذاریم اینکه تا آخر تابستون حداقل13تا کتاب بخونم (هفته ای یه کتاب) ولی جیبم اجازه نمیده به همچین هدف گذاری فکر هم کنم
+یکم حرف بزنیم؟